شهید محراب آیت الله دستغیب

شهید محراب آیت الله دستغیب

شهید محراب آیت الله دستغیب

image description

آیت الله سید محمد هاشم دستغیب

آیت الله سید محمد هاشم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

آخرین مطالب سایت

article thumbnail

سرچشمه‌های اخلاق انسانی پژوهشگران اجتماعی با دلایل موجه یکسان به عوامل اجتماعی - فرهنگی اشاره می کنند که در ج [ ... ]

article thumbnail

سخن هفته راهى که دنیاى اسلام را بیدار کرد         راهی که شما پاسداران و فداکاران عزیز، در راه پیروزی انقلاب  [ ... ]

article thumbnail

جستاری در علل پیمان شکنی کوفیان       آنان که کوفه را می‌شناسند می‌دانند که سابقه پیمان شکنی‌اش بیش از سابق [ ... ]

article thumbnail

  کمک و یاور همسر باشید مصداق بارز و الگوی کامل صدیقین، حضرت امیر مؤمنان (علیه السلام)و همسر بزرگوارشان زهرا [ ... ]

خانه

نشانی شهید ایرانی

 

در روز تبادل پیکر شهدا،یکی از شهدایی که عراقی‌ها کشف کرده بودند، هویتش معلوم نبود. سردار باقرزاده پرسید: از کجا می‌گویید این شهید ایرانی است؟ پاسخ عراقی‌ها جگرمان را حال آور... ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود که روی آن نوشته شده «یا حسین شهید». از این پارچه مشخص شد که ایرانی است!
بله، حتی دشمن هم ما را با عشقمان به حسین(ع) می‌شناسد... 



ما زنده به عشقیم که با عشق بمیریم

صد مرتبه از عشق تو مردیم و نمیریم

اولین شماره پیک مشتاقان

اولین شماره پیک مشتاقان

شماره ۱

اردیبهشت ۱۳۹۲

دانلود

خواب امام زمان

روزی شاگردی پیش استادش میرود ومیگوید یک سوال داشتم

استاد میگوید بپرس

شاگرد گفت چه کار کنم که خواب امام زمان {عج} را ببینم ؟

 


 

 

استاد گفت شب غذا ی شور بخور آب هم نخور و بخواب !

شاگرد به دستور استاد عمل کرد و فردا برگشت.

استاد پرسید چه خوابی دیدی ؟

شاگرد گفت دیشب مدام خواب آب میدیدم خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم کنار نهر آبی در حال آب خوردن هستم!

سپس استاد به شاگرد گفت : تشنه ی آب بودی خواب آب دیدی ...

تشنه ی امام (عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) را ببینی ...

شهید و ماهی!

تو این مدتی که داشتم مطلب رو مینوشتم به یادش اشک میریختم !

 

 

گفت : محمد جان ... مادر ...  بیا ناهار بخوریم

 

پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟

گفت : باقالا پلو با ماهی

 

 

 

با خنده رو به مادر کرد و گفت : ما امروز این ماهی ها را می خوریم

و یه روزی هم این ماهی ها ما را می خورند !

 

چند سال بعد ... والفجر ۸ ... درون اروند گم شد ...

 

و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد ...

السلام علیکم ایها الشهداء والصدیقین

داستان آموزنده ی حکمت

دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه ی یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیارآنها گذاشتند.

فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی که فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کاری کرده، او پاسخ داد: همه ی امور بدان گونه که می نمایند نیستند !

 

شب بعد، این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتندبعد از خوردن غذایی مختصر، زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند

 

صبح روز بعد، فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند. گاو آنها که شیرش تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود

فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد

فرشته پیر پاسخ داد : وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار کیسه ای طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسیارحریص و بد دل بودند، شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان مخفی کردم . دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودیم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم !

 

 

همه امور بدان گونه که می نمایند نیستند و ما گاهی اوقات، خیلی

 

دیر به این نکته پی می بریم ...