هنگامی که خلعتی(کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچههای کفن، کیسهای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم که این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکهها و پارچهها را دادم. یک هفته گذشت، هفتم شهدای جمعه خونین شیراز مصادف با اربعین حسینی بود. برخی از مردم و خودم شب پیش از روز هفتم شهادت ایشان خواب دیده بودند که پارههای بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده است، وقتی معلوم شد این خوابها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشتها را جمع آوری کردند و از من کیسهای برای جا دادن آنها خواستند. فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، آن را آوردم و به بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جزء کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پارههای باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است. شب هنگام با حضور دستههای عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند.
به نقل از همسر شهید آيتالله دستغيب
yon.ir/ndUvk