شهید محراب آیت الله دستغیب

شهید محراب آیت الله دستغیب

شهید محراب آیت الله دستغیب

image description

آیت الله سید محمد هاشم دستغیب

آیت الله سید محمد هاشم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

حجه السلام سید محمد ابرا هیم دستغیب

تقید به خواندن نماز اول وقت

تقید به خواندن نماز اول وقت

«شهيد بزرگوار حضرت آيت‌الله دستغيب به خواندن نماز اول وقت بسیار مقید بود. حتي در مسافرت‌ها و ساليان دراز كه خدمت آن بزرگوار بودم به ندرت به ياد دارم كه سر وقت نماز نخوانده باشد. در يكي از مسافرت‌هاي حج عمره كه خدمت ايشان بوديم، بليط هواپيما براي جده فراهم نشد. بليط هواپيما از تهران به بيروت و از بيروت به جده تهيه کردیم. در فرودگاه بيروت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزديك‌هاي مغرب بود كه هواپيما براي پرواز به جده آماده شد. حضرت آيت‌الله دستغيب خيلي سعي مي‌كرد اگر ميسر باشد هواپيما تاخير كند تا نماز خود را اول وقت ادا کند؛ ولي ميسر نشد. وارد هواپيما شديم. ايشان خيلي ناراحت بود كه نماز نخوانده است. چند مرتبه خواست پياده شود؛ اما گفتند: «الان حركت مي‌كنيم.» بالاخره تاخير هواپيما به حدی بود كه احتمال داشت وقتي به جده برسيم وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. شهید دستغيب با حالت پريشان و ناراحت گفت: «پياده شويم هر چند هواپيما برود و ما جا بمانيم.» اما درب هواپيما بسته بود. ايشان با حالت توجه مخصوص و سكوت چند دقيقه‌اي سراپا ايستاده بود. هواپيما براي حركت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپيما شعله‌هاي آتش از موتور آن نمايان گرديد. با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند. آيت‌الله دستغيب با خوشحالي زائدالوصفي به همراه جمعیت پياده شد و مرتب مي‌فرمود: «نماز، نماز.» كاركنان هواپيما مي‌گفتند : حداقل ۴ساعت تاخير داريم تا هواپيما آماده حركت شود. به مجرد رسيدن به سالن فرودگاه ايشان به نماز ايستاد. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزاري خاص ادا کرد. سلام نماز را كه گفت، مامورين فرودگاه گفتند: سوار شويد، نقص هواپيما برطرف شده و مي‌خواهيم حركت كنيم!»

به نقل از حاج‌محمد سودبخش

خاطره: تامین هزینه یک ازدواج

کمک به نیازمندان

قصد ازدواج داشتم اما از نظر اقتصادی دچار مشکل بودم. با خود اندیشیدم که نامه‌ای بی‌نام ‌و نشان خدمت آقا بنویسم و از ایشان تقاضای کمک مالی کنم. این کار را کردم ولی دلهره‌ای داشتم. چند روز بعد آقا به مدرسه آمد و از طلاب احوال‌پرسی و دل‌جویی کرد. هنگام رفتن رو به من کرد و گفت: «آقای --- حاجتت برآورده است. بعدا به منزل ما بیایید.» دهانم از تعجب باز مانده بود. نمی‌دانستم که ایشان چطور فهمیده‌ است که نامه را من نوشتم، در صورتی که هیچ کس جز خودم از این ماجرا خبری نداشت. از طرفی مقدار پولی که ایشان به من داد درست به اندازه مخارج ازدواجم بود. نه کمتر و نه بیشتر.

خاطره  یکی از طلاب حوزه علمیه شیراز ،  به نقل از منبع :yon.ir/ipxaT

کیسه‌ای به همراه کفن

 

 

هنگامی که خلعتی(کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچه‌‌های کفن، کیسه‌‌ای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم که این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکه‌‌ها و پارچه‌‌ها را دادم. یک هفته گذشت، هفتم شهدای جمعه خونین شیراز مصادف با اربعین حسینی بود. برخی از مردم و خودم شب پیش از روز هفتم شهادت ایشان خواب‌ دیده بودند که پاره‌های بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر درخت‌‌های خانه‌‌های مجاور باقیمانده است، وقتی معلوم شد این خواب‌‌ها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشت‌ها را جمع آوری کردند و از من کیسه‌‌ای برای جا دادن آن‌ها خواستند. فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم،  آن را آوردم و به بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جزء کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پاره‌‌های باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است. شب هنگام با حضور دسته‌های عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند.

 

به نقل از همسر شهید آيت‌الله دستغيب

yon.ir/ndUvk

 

زندگی نامه شهید ایت الله دستغیب

 

آیت الله دستغیب/مولود عاشورا

 

به گزارش خبرگزاری حیات ،در عاشورای سال 1332 ق(که برابر بود با 1292 خورشید)، در کانون گرم و صمیمی خانواده ای شیرازی کودکی چشم به جهان گشود که پدر بزرگوارش مرحوم، سید محمد تقی دستغیب، به سبب عشق وافری که به حضرت سیّد الشهدا، اباعبدللّه الحسین علیه السلام ، داشت و نیز به دلیل مقارن بودن زمان ولادت این کودک با ایّام جان سوز شهادت امام حسین علیه السلام ، نام او را«عبدالحسین» برگزید؛ بدان امید که این مولود عاشورایی در آینده از رهروان و پاسداران واقعی خط سرخ شهادت باشد. خاندان دستغیب خاندان دستغیب از جمله خاندان های معروف شیرازند که حدود چهار قرن پیش وارد این شهر شده اند. نسب این خاندان با 32 واسطه به زید شهید فرزند امام سجاد علیه السلام می رسد. همواره در طول تاریخ این خاندان در علم و تقوا زبانزد بوده است و عالمان بسیار بزرگی از این خانواده برخاسته اند که از جمله آنهاست: سید حکیم دستغیب(متوفای 1077)، میرزا ابوالحسن دستغیب(متوفای 1300) و سید محمدتقی دستغیب، پدر بزرگوار مرحوم آیت اللّه سیّد عبدالحسین دستغیب که از مراجع عالی قدر تقلید در استان فارس بودند که عمری را در تبلیغ معارف اسلامی و خدمت به مردم این خطه سپری کردند. دوران تحصیل شهید دستغیب تا دوازده سالگی تحت نظر پدر بزرگوارش، نخست در مکتب به فراگیری قرائت قرآن، نصاب الصبیان، گلستان سعدی و سایر کتاب های رایج آن دوره پرداخت. آن گاه در محضر پدر بزرگوارش به تحصیل مقدمات علوم اسلامی مشغول گشت، ولی هنوز بیشتر از یازده بهار از زندگی او سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر محروم شد. شهید دستغیب علی رغم مشکلات لحظه ای از تحصیل علوم اسلامی دست برنداشت. وی در شیراز از حوزه درس استادانی چون آیت اللّه ملاعلی اکبر ارسنجانی و مرحوم ملااحمد دارابی بهره های فراوان برد و به این ترتیب دوره مقدمات و سطح حوزه را در زادگاه خود به پایان رساند او هم زمان با پایان دوره سطح، در یکی از مساجد شیراز به امر تبلیغ و بیان احکام اسلامی و ارشاد مردم مشغول شد. هجرت به نجف اشرف شهید دستغیب، با آغاز واقعه کشف حجاب، با این حرکتِ رضاخان به مبارزه پرداخت. عوامل نظامْ افشاگری ها و حملات شجاعانه این روحانی جوان و غیور را تحمل نکردند و او را بارها به زندان بردند. امّا چون هیچ یک از تهدیدهای دولتْ مرحوم شهید دستغیب را از انجام دادن وظیفه بازنداشت، در نهایت آن چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور شد به نجف اشرف سفر کند. آیت اللّه دستغیب خود در این باره می گویند: در زمان رضاخان ما را چند بار زندانی کردند. بعد فشار آوردند که لباس روحانیّت را باید کنار بگذاری و از جرگه روحانیت باید بیرون بروی. 24 ساعت مهلت دادند که خود را خلع لباس کنم. بنده ناچار به نجف اشرف رفتم و این کار در نوع خود وسیله خیری شد تا از محضر بزرگان آن روزِ حوزه استفاده کنم. تحصیل در نجف اشرف در سال 1314 ش آیت اللّه شهید دستغیب در نتیجه فشار عوامل رضاخان عازم نجف اشرف شد.

 

 

در طول هفت سال اقامت در جواز بارگاه پرفیض حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با جدیّت تمام به ادامه تحصیل و تهذیب مشغول شد و به مراتب علمی و معنوی بالایی دست یافت و در همان سنین جوانی به اخذ درجه اجتهاد از مراجع بزرگ آن زمان نایل آمد. استادان معروف ایشان در نجف اشرف عبارت بودند از: آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی، آیت اللّه آقاضیاء عراقی، آیت اللّه سید باقر اصطهباناتی، شیخ محمّدکاظم شیرازی و مرحوم آیت اللّه میرزاعلی آقای قاضی تبریزی. چگونگی بازگشت به ایران آیت اللّه دستغیب پس از پشت سر نهادن مراتب و مدارج بالای علمی و استفاده از محضر بزرگان سیر و سلوک، در سال 1321 ش، به دنبال توصیه های استادش مرحوم آیت اللّه شیخ محمدکاظم شیرازی، عازم شیراز شد. نقل می کند روزی مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی پس از پایان درس خطاب به آیت اللّه دستغیب می فرمایند:«آقای دستغیب، یکی از علما خواب خوبی برای شما دیده است. بهتر است شما به شیراز برگردید». او در این دوره سخت مشغول تکمیل تحصیلات و آموختن معارف اسلامی بود و قرائن هم نشان می داد که در صورت ماندن در نجف به مراتب بالای فقهی دست می یافت. با این همه پیشنهاد استادش را پذیرفت و با انگیزه خدمت به اسلام و مسلمین به شیراز برگشت و ابتدا در مسجد طالبیون به اقامه جماعت و تبلیغ و ارشاد مشغول شد و سپس در مسجد جامع عتیق به فعالیت پرداخت. به سبب برخورداری از شایستگی های علمی و معنوی، طولی نکشید که انسان های مستعد زیادی گرد او جمع شدند و وی با درس های اخلاق و تفسیر به تربیت و پرورش آنان پرداخت. مبارزات سیاسی قبل از انقلاب آیت اللّه دستغیب مبارزات سیاسی را از زمان روی کار آمدن رضاخان شروع کردند. او در مسئله کشف حجاب با سخنرانی ها و بیان احکام مربوط به حجاب مبارزه را شروع کرد و در ماجرای مخالفت رضاخان با روحانیان در استان فارس در صف اوّل مبارزات بود. در زمان اجرای برنامه های ضداسلامی نظام شاه، با تمام وجود به مبارزه با نقشه های استعماری و تهاجمات فرهنگی دشمن می پرداخت و هنگام حضور عوامل اسرائیل در ایران به افشاگری و روشنگری در مورد خطر صهیونیزم مشغول شد.آن گاه که امام خمینی رحمه الله در سال 1341 مبارزه با شاه را علنی ساخت، آیت اللّه دستغیب با تمام وجود از امام رحمه الله و اهدافش پشتیبانی کرد و بارها به سبب پشتیبانی جدّی از نهضت امام خمینی رحمه الله به زندان رفت. در ماجرای جشن هنر شیراز ـ که از سوی دربار با بودجه ای بسیار هنگفت و به صورت بسیار وقیح اجرا می شد ـ به مخالفت برخاست و درباره تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، با صراحت کامل و در حضور بیش از ده هزار نفر مردم اعلام کرد:«تاریخ شاهنشاهی تاریخ غیر اسلامی و حرام است» و مردم را تشویق به از بین بردن این تاریخ کرد و سرانجام آخرین بار به دلیل اعتراض به جنایات نظام در ماجرای 17 شهریور به زندان افتاد و با اوج گیری مبارزات اسلامی ملت مسلمان ایران از زندان آزاد شد. 

 

 

فعالیت های پس از انقلاب پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، آیت اللّه دستغیب به عنوان نماینده امام و امام جمعه شیراز در استان فارس مشغول خدمت شدند و تا آخرین روزهای عمر مبارکشان در سنگر مقدس نماز جمعه به دفاع از انقلاب اسلامی و احکام و ارزش های اسلامی پرداختند. در ماجرای تدوین قانون اساسی به عنوان اولین نماینده مردم استان فارس به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شدند در توطئه لیبرال ها و خط نفاق ـ که بنی صدر و گروهک های منافقین در اوایل انقلاب پیش آوردند ـ آیت اللّه دستغیب از طریق دفاع از ولایت فقیه با تمام وجود به مبارزه با آنها پرداخت.با تحمیل جنگ از طرف استکبار به ملت مسلمان ایران، آیت اللّه دستغیب، به کمک رزمندگان و تشویق جوانان، به مقابله با استکبار مشغول می شود و جنگ تحمیلی را بزرگ ترین و مهمّ ترین مسئله انقلاب اسلامی معرفی می کند و لحظه ای از کمک به جبهه های و مهاجران و مجاهدان جبهه دریغ نمی ورزد. تالیفات آیت اللّه دستغیب شهید دستغیب در ایام تحصیل و تدریس و تبلیغ احکام اسلامی، از نگارش و تالیف نیز غفلت نکردند. لذا آثار فراوانی از ایشان به جامانده است که هر یک از آنها در تقویت ایمان و اعتقادات توده های مردم، به ویژه نسل جوان، بسیار مفید است. از جمله این آثار است: گناهان کبیره در 2 جلد؛ قلب سلیم؛ استعاذه؛ صلاةُ الخاشعین؛ خطبه های شعبانیه؛ داستان های شگفت؛ توحید؛ معاد؛ بندگی راز آفرینش؛ 82 پرسش؛ اخلاق اسلامی؛ معارض از قرآن؛ معراج؛ زندگانی صدیقه کبری. در کل، مجموعه آثار مرحوم دستغیب را بالغ بر بیش از 55 کتاب ذکر کرده اند. خصوصیت عمده کتاب های ایشان افزون بر سادگی و روانی، این است که بر اساس نیازهای اخلاقی و اجتماعی جامعه تدوین شدْ. و بلحاظ محتوا مورد اعتماد است. خدمات فرهنگی و اجتماعی مرحوم شهید دستغیب پس از بازگشت از نجف اشرف تا زمان شهادتشان خدمات فرهنگی و اجتماعی فراوانی انجام دادند. ایشان علاوه بر برگزاری مجالس شکوهمند به مناسب اعیاد و وفیات اولیای دین و وعظ و ارشاد مردم، بناهای دینی و رفاهی و آموزشی فراوانی را تعمیر یا بنیان گذاری کردند که از جمله آنهاست: 1. تعمیر و بازسازی مسجد جامع عتیق شیراز؛ 2. بازسازی مدرسه علمیّه حکیم دستغیب؛ 3. تاسیس حوزه علمیه آیت اللّه دستغیب؛ 4. تأسیس مسجدالرضا؛ 5. تاسیس مجتمع خاتم الاوصیا؛ 6. ساختن مساجد امام حسین و روح اللّه و فرج آل رسول و مسجد المهدی؛ 7. احداث شهرک برای مستضعفان که پس از شهادت ایشان به شهرک شهید آیت اللّه دستغیب معروف شد. شهادت آیت اللّه دستغیب آیت اللّه دستغیب پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین به آرزوی همیشگی خود، یعنی فیض شهادت، نائل آمد. وی در ساعت 25:11 روزجمعه 20 آذرماه 1360، در حالی که برای برگزاری نمازجمعه عازم مصلی بود در بین راه به دست منافقی کوردل به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوهی پیکر مطهرش در آرامگاه خاندان دستغیب در جنب مرقد مطهر سیدمیراحمد به خاک سپرده شد. بدین ترتیب این عالم پرهیزگار همانند جدّ بزرگوارش حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ، پس از آن که بر اثر عداوت منافقان بدنش قطعه قطعه شده بود با چهره و بدنی تکه تکه شده به دیدار محبوب خود شتافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد. پیام حضرت امام خمینی رحمه الله در شهادت آیت اللّه دستغیب حضرت امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب در پیامی، شهادت آیت اللّه دستغیبی را چنین تسلیت گفتند:«شهادت برای فرزندان اسلام و ذریّه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله وسلم و اولاد فاطمه علیهاالسلام و یادگاران حسین علیه السلام در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی غیر عادی و پدیده ای غیر معهود نیست ... دستغیب را که معلم اخلاق و مهذّب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود، با جمعی از همراهانش به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابر جنایت کار زمان ایفا کردند، به گمان آن که به ملّت رزمنده ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشانند. این کوردلان نمی بینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملّتِ متعهد به اسلام و کشور، مصمم تر و در صحنه حاضرترند؟ ... این جانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی، ارواحنا له الفدا، و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانواده آن شهید تسلیت می گویم». قسمتی از پیام مقام معظم رهبری در شهادت شهید دستغیب «این حادثه خونین برای آن مجاهد خستگی ناپذیر، مایه اجر و افتخار است و برای دست های پلید و جنایت کاری که این خون پاک را بر روی زمین ریختند، موجب روسیاهی و رسوایی و ننگ ابدی است. او از نخستین کسانی بود که در سخت ترین شرایط نام امام امّت را بر زبان جاری ساخت و با دستگاه ظلم وجور به مبارزه پرداخت. این چهره پارسا و پرهیزکار در بهترین بخش از عمر پربرکتش، بی اعتنا به زخارف دنیوی، همّت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیّت اللّه صرف کرد و به یاد خدا دلخوش بود ... چهره معظم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوب ترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود. هفتاد سال زندگی همراه با طهارت و تقوا و سال ها صرف عمر در راه اسلام و انقلاب از این مرد بزرگوار چهره ای ساخته بود مورد علاقه و احترام مردم ...». رمز پیروزی آیت اللّه شهید دستغیب همواره رمز پیروزی را وحدت کلمه در بین آحاد مردم و مسئولان می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند:«ای ملتی که با وحدت کلمه برای خدا قیام کردید! چگونه خدا شما را رها خواهد کرد؟ شما حتما غالب و پیروزید و دشمن مغلوب و مقهور است، به شرط آن که اسلحه تان را زمین نگذارید. مبادا وحدت کلمه را از دست بدهید. تا کنون چه قدر خدا شما را یاری کرده است؟ با این همه دشمن، چگونه شما را نگه داشته است؟ تنها حربه این ملّت در برابر آمریکا وحدت کلمه است. این اسلحه ملت، ظهورش در نمازجمعه است». گل پرپر گشت هم چون گل ز جور خار پرپر، دستغیب شد چوشاه کربلا صدپاره پیکر دستغیب یک دُر پرارج زیبا بود و از جور عدو دُر شکست و شد دو صدیاقوت احمر دستیغب چون شهیدان سرافراز زمین کربلا گشت از کشته شدن قدرش فزون تر دستغیب چون علیِّ عالی اعلی به هنگام نماز گشت در راه خدا در خون شناور دستغیب این زمین گنجایش چون او بزرگی را نداشت رفت از این خاکدان تا عرش اکبر دستغیب همچو جدّ اطهرش سر حلقه آزادگان در ره عشق خدا بگذشت از سر دستغیب در میان فرقه روحانیانِ باصفا بود شمع مسجد و محراب و منبر دستغیب ...

 

منبع :http://hayat.ir/125-3-123948

 

صدای سخن عشق

پهنای پاک آسمان، مبدأ دانه های تند باران است. این تکه بلورهای باطراوت، زمین آلوده، این مقصد پلید را می شویند.

مردم شیراز خوب به خاطر دارند هنگامی که «مسجد عتیق شیراز» سرشار از جمعیت می شد. و باران سخنانت، از زلال سینه پاکت بر زمین عطش ناک دل هاشان نفوذ می کرد.

شگفتا، چه قدر شیفته بودند نمازگزاران به نغمه های عرفانی ات، آن گاه که آیین خداوندی را تفسیر می کردی! چه سحری نهان بود در منبر سبز وعظ و خطابه هایت، وقتی دانه دانه آیات را می شکافتی و از عذاب جهنم و ثواب بهشت برین سخن می گفتی!

کوچ خونین
ای راوی «داستان های شگفت»! چه داستانی شگفت تر از اینکه آن گاه که صد پاره گشتی، تکه های بدنت را در رؤیاهای صادقه دیگران، از بالای بام ها و درختان طلبیدی؟! اگر آن بمب گذاران، «گناهان کبیره» را می شناختند، «قلب سلیم» تو و یارانت را تکه پاره نمی کردند.

و خوشا لحظه عروج غم انگیزت که ساعاتی پیش از رفتن به سوی محراب، یک دست بر سینه و با دست دیگر به آسمان اشاره کردی؛ یعنی من هم رفتم.

«چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم».

 

منبع »https://b2n.ir/94578